loading...
ೋღღೋبزرگترین پاتوقೋღღೋ
yas30 بازدید : 36 دوشنبه 11 شهریور 1392 نظرات (0)

عروسی پسر خالم بود.داداشم 8صبح رفت گفت میخام برم موهامو درس کنم..ساعت 1بعد از ظهر اومد...به دختر خالم میگم :مهدی 8 رفته 1 اومده موهاشو ایجور کرده!!!!میگه : اوووووووووووه!!!!میومد خودم یه مرغو هشتا جوجه داشتم روسرش ولشون میکردم همین مدلی میشد!!!!!!!!!!!!!
من0_0
داداشم@_@
موهاش((((((((
یعنی این مدلیم فامیل داریم ما>>>>>>>>>> اغا یروز مامان ما گیر داده بود ک کله خونه رو باید تمیز کنیم (جمعه ام بود :(( )
بنده شخصا فقط مونده بود سرامیکارو لیس بزنم تا تمیز شه :| این از من بنده خدا
حالا مامان سر ظهر به بابای بیچارم گیر داد برو تمیز کننده توالت بخر :|
بابای منم با اعصاب داگـــــــــــــــووون پاشد رفت مغازه :
بابام : اغا یه تمیز کننده توالت بده :@
فروشنده : من (مارکه تمیز کننده ^ـــ^) بدم؟
بابام: نـــــــــه پـــس میخوای من بیام بدم :| :|
فروشنده در حال جوییدن میزش :))
بابام :| دیروز وقتی که پسر عموم از ظهر تا عصر شبکه کارتون رو گرفت فهمیدم کودک درونم مرده اخه میخواستم با همین دستا خفش کنم :| دیروز وقتی که پسر عموم از ظهر تا عصر شبکه کارتون رو گرفت فهمیدم کودک درونم مرده اخه میخواستم با همین دستا خفش کنم :|

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
تبادل لینک رایگان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    نظرسنجی
    وبلاگ چطوره؟؟؟؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 513
  • کل نظرات : 17
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 19
  • آی پی امروز : 49
  • آی پی دیروز : 45
  • بازدید امروز : 519
  • باردید دیروز : 127
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 933
  • بازدید ماه : 1,613
  • بازدید سال : 7,421
  • بازدید کلی : 35,009